آقا امام زمان کی می یاد؟ در یکی از ملاقاتهایی که حضرت امام (ره) با خانواده ی شهدا داشتند ، فرزند شهیدی 3-4 ساله را برای تبریک خدمت حضرت امام آوردند کودک در آغوش ایشان با حالتی معصومانه پرسید: " آقا امام زمان کی می آید؟" حضرت امام که از پرسش کودک تعجب کرده بود ، علت این سوال را از همراهان کودک جویا شد. دایی کودک گفت: بارها شده است که این کودک از مادر خود می پرسد: پدرم کی می آید؟ و مادرش هم در پاسخ می گوید: آن روزی که امام زمان (عج) بیاید پدر هم همراه امام زمان(عج) خواهد آمد.
الهى!... دستم گیر که جز فضل تو، پناهم نیست.
اى آن که هنگام بلا و رنج، ملجأ و در سختى ها، فریادرس منى! من به درگاه تو مىآیم و تو را فریادرس مىدانم و به تو پناه آوردهام، نه دیگرى و از درى جز درگاهت، گشایش نمىطلبم،
پس تو اى خدا! به فریادم رس و عقده هاى قلبم بگشا، اى آن که عمل اندک و ناچیز بندگانت را مىپذیرى و از گناهان بسیار، درمىگذارى، از من هم این عمل کم را بپذیر و از گناهان بسیارم درگذر که تو بسیار مهربان و آفرینندهاى.
الهی، چه کنم تا تو را شناسم و خون دل از دیده بپالایم. الهی، کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش؟ الهی چون آتش فراق داشتی، با آتش دوزخ چه کار داشتی، الهی، با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم؛ در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم. الهی، نوازندة غریبان تویی و من غریبم؛ دردم را دوا کن که تویی طبیبم، ای دلیل هر گم گشته...
هرکس ز در تو حاجتی میخواهد من آمدهام از تو تو را میخواهم
الهی، توانگران بر زر و سیم نازند و درویشان به «نحن قسمنا» سازند. الهی، اگرچه شب فراق تاریک است، دل خوش دارم که صبح وصال نزدیک است:
عاشق چو دل از وجود خود برگیرد اندر دو جهان دو زلف دلبر گیرد
بالله که عجب نباشد از دلبر او او را به کمال لطف دربر گیرد
الهی، دیگران مست شرابند و من مست ساقی؛ مستی ایشان فانی است و از من باقی:
مست توام، از جرعه و جام آزادم مرغ توام، از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی ورنه من از این هر دو مقام آزادم
الهی، اگر از دوستانم، حجاب بردار؛ و اگر مهمانم، مهمان را نیکو دار. الهی، حجابها از راه بردار و ما را بما مگذار. الهی، اگرچه بهشت چشم و چراغ است، بیدیدار تو درد و داغ است.
الهی، هرکه با تو سازد گویند دیوانه است، و هرکه با خود پردازد از تو بیگانه است.
چون خود دانی که این فسانه است، هدایت فرما که عذرها بهانه است.
نم بندة عاصیم، رضای تو کجاست؟ تاریک دلم، نور و ضیای تو کجاست؟
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی، آن بیع بود، لطف و عطای تو کجاست؟
خدایا! شکر و هزار شکر، که با زنده شدن اسلام واقعى و این انقلاب، ما را دو مرتبه زنده کردى. و حیاتى دیگر دادى. و زندگانى از حالت پوچى به حالت هدفدار برگشت. و آن هدف، رسیدن انسان به رشد و تکامل و رسیدن به معراج و سیر الهى است.
خدایا! خداواندا! اول از تو مىخواهم که این بندهى گناهکار خودت را ببخش. که اگر تو من را نبخشى و نیامرزى چه کسى مىخواهد ببخشد؟
خدایا! من ازگناهان گذشتهى خودم توبه مىکنم. و امیدوارم که مورد عفو و بخشش تو قرار بگیرم. خدایا زمانى من در گمراهى و نادانى بسر مىبردم. تو بر ما منت گذاشتى و این چنین رهبرى روشن و قاطع و آگاه به ما دادى، که ما را دو مرتبه زنده کرد. و مفهوم زندگى و زنده کردن رابه ماآموخت.
خداوندا! از تو عاجزانه مىخواهم این امید مستضعفین جهان را که فرعونیان زمان، با شنیدن نامش بر خود مىلرزند، تا ظهور ولى عصر، امام زمان«عج» نگاه دارى.
خدایا! زمانى من دنیا را پوچ و بى ارزش مىدانستم و از خودم و زندگى و انسانها بدم مىآمد. همیشه پیش خود فکر مىکردم چرا ما را آفریدهاى و چرا نام ما را انسان گذاشتهاى؟ در صورتى که در عمل زندگى ما از حیوان هم بدتر است. خوب که فکر مىکنم و به زندگى روزمر? خودم و اطرافیانم نگاه مىکنم، مىبینم زندگى ما همچون حیوانات، بلکه بدتر است. چراکه ما هم مانند حیوانات فقط به فکر خوردن و خوابیدن و رشد ظاهرى کردن و بعد هم ازدواج کردن و بعد تشکیل خانواده دادن و بعد از چند سال پیرى و بعد هم مردن میگذرد. در صورتى که اگر دقت کنید درست حیوانات هم همین زندگى را دارند.
خدایا، تا به کی در این دنیا تابع نفسمان باشیم؟ دیگر میخواهم فرار کنم از این درون و فریاد برآورم که «عاشقم!» و فریاد زنم که «دیوانهام!» بله عاشقم، عاشق راه خدا؛ دیوانهام، دیوانة کشته شدن در راه خدا.
معبودا، مینگرم قلب سیاه دشمنان را، مینگرم قلب شفاف امام را؛ آنگاه میگویم از ژرفای وجودم که «ای رحمان و ای کریم، نگهدارش!» خدایا، وجود مرا برای لقای خودت و رساندن عاشق به معشوق آماده ساز، که من این را فقط در لقای تو یافتم و به تمامی محتوا، آن را در شهادت در راه تو دیدم. بارالها، مرا به سوی خود ببر که همة عاشقان تو به سوی تو خواهند آمد، آمدنی که در آن شناخت و انتخاب است، آمدنی که عاقبت عاشقان هم بدانجا خواهد بود. لذا میگویم: «ای مهربان، ببر مرا که من نیز عاشق تو هستم.» خدا، از چه بگویم؟ آیا بجز در دل چیز دیگری هم دارم؟ از بزرگی گناهم یا از پهنای بخشش و کرم تو، از کمی طاعتم یا از فراوانی معصیتم، از سیاهی قلبم یا از غالب بودن نفسم، از چه بگویم؟ و در اینجاست که دست نیاز به سوی تو بلند میکنم و از اعماق وجودم میگویم که «ای بخشندة مهربان، کرمی در حق من کن و نیز مرا ببخش و مرا در صف عاشقانت قرار بده!» دوستان و رفقا و برادران مرا و آنانی را که مخلص درگاه تو هستند همچنان در صراط خودت حفظ بفرما!... و عاقبت این نهضت اسلامی را ظهور مهدی(عج) قرار ده. بارالها، وحدت را بین مسلمین آنچنان محکم گردان که هیچ صاعقهای نتواند در آن مؤثر افتد.
.: Weblog Themes By Pichak :.