نیایش دکتر چمران
خدایا! تو راشکر میکنم که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم، و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم، و ناخالصی های وجودم را در آتش درد بسوزانم، خواسته های نفسانی خود را زیر کوه غم ودرد بکوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس کشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس کنم.
خدایا! تو را شکر میکنم که تو مرا در آتش عشق گداختی، و همه خواستنی ها را به جز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی مقدار کردی، تا در کنار هر حادثه وحشتناک به سادگی و آرامی بگذرم.
دردها، تهمت ها، ظلم ها، فشار ها، و شکنجه ها را با سهولت تحمل کنم.
خدایا! تو را شکر می کنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاهگاهی از دنیای از دنیای ماده در گذرم، وآنجا جز وجود تو را نبینم و جز بقای تو چیزی نخواهم و بازگشت از ملکوت اعلی برای من شکنجه ای آسمانی باشد که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را نرباید.
خدایا! هدایتم کن! زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگوییم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا! ارشادم کن که بی انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبایی تو را مشاهده کنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری هی روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفان ها، هستم، به من دیده ای عبرت بین ده، تا ناچیزی خود راببینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می دهم که مرا در زمره ستمگران وظالمان قرار ندهی.
خدایا! می خواهم فقیری بی نیاز باشم، که جاذبه های مادی زندگی، مرا از زیبایی وعظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می جوشد، احساسم شعله می کشد، بند بند وجودم از شدت درد صیحه می زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته ام، پیر شده ام، دل شکسته ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می کنم،
خدایا! به سوی تو می آیم، از عالم و عالمیان می گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
.: Weblog Themes By Pichak :.